ترجمه مقاله

فنجنوش

لغت‌نامه دهخدا

فنجنوش .[ ف َ ] (اِ مرکب ) معرب پنجنوش است که عبارت از خبث الحدید و هلیله و بلیله و آمله و عسل باشد، و آن را ممدالحیوة نامند. (از حکیم مؤمن ). گوارش فنجنوش مرکب است از اخلاط هلیله ٔ کابلی ، بلیله ، آمله ، پلپل ، دارپلپل ، زنجبیل ، سعد، شطرنج هندی ، سنبل از هر یکی ده درمسنگ ، و تخم شبت و تخم گندنا از هر یکی چهار درمسنگ ،خبث الحدید سوده و چهارده روز به سرکه فرغارکرده و خشک کرده صد درمسنگ ، با انگبین مصفی بسرشند و شش ماه نگاه دارند تا برسد. شربتی دو درمسنگ . بعضی مردمان دراین گوارش مشک زیادت کنند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). دربحرالجواهر و برهان طریقه ٔ ترکیب و ساختن این گوارش گونه ای دیگر است . || ریم آهن مصنوعی . (غیاث ). اکسید آهن را گویند که عبارت از ترکیب اکسیژن باآهن است . || پادزهر گاوی که کیسه ٔ زهره ٔ گاو است . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به پنجنوش شود.
ترجمه مقاله