ترجمه مقاله

فند

لغت‌نامه دهخدا

فند. [ ف ِ ] (ع اِ) کوه بزرگ . || شاخ درخت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || گونه ، که اخص از جنس است . (منتهی الارب ). نوع . (اقرب الموارد). || قوم فراهم آمده . || زمین باران نارسیده . || پاره ای از کوه به درازا. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ، فنود، افناد. (اقرب الموارد)
ترجمه مقاله