ترجمه مقاله

فوارة

لغت‌نامه دهخدا

فوارة. [ ف َوْ وا رَ ] (ع اِ) چشمه ٔ آب . || مغاکچه ٔ برسوی ران اسب تا شکم که استخوانی نپوشد آنرا. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بعضی گویند که صیغه ٔ مبالغه است از فور به معنی جوشیدن ، لیکن در عربی مستعمل نیست و از تصرف فارسیان مستعرب باشد. (غیاث از سراج ). لوله ای آهنین که به منبعی در محلی مرتفع متصل است و از دهانه ٔ آن آب فوران کند. (فرهنگ فارسی معین ) : اشک ندامت بر صفحات وجنات از فواره ٔ دیدگان روان کرد. (سندبادنامه ). آب از یک فرسنگ از سر کوه رانده و به فواره ٔ برین سر بالا آورده . (ابن بلخی ).
- امثال :
فواره چون بلند شود سرنگون شود ؛ به کنایت ، یعنی قدرت پایدار نیست . هر ترقی تنزلی به دنبال دارد.
ترجمه مقاله