ترجمه مقاله

فوگان

لغت‌نامه دهخدا

فوگان . (اِ) فقاع معرب آن است . (فرهنگ فارسی معین ). فقاع . (اسدی ). چیزی است مست کننده که از آرد جو و غیر آن سازند، و بوزه همانست . (از برهان ).
- سر گشادن فوگان ؛ پراگندن قطرات با فشار به اطراف همچون پراگندن قطرات فقاع . (فرهنگ فارسی معین ) :
می بارد از دهانْت خدو ایدون
گوئی که سر گشادند فوگان را.

لبیبی .


ترجمه مقاله