ترجمه مقاله

فژولنده

لغت‌نامه دهخدا

فژولنده . [ ف ُ ل َ دَ / دِ ] (نف ) تقاضاکننده . || برانگیزاننده به جنگ و کارهای دیگر. || دورکننده و راننده . (برهان ). رجوع به فژولیدن شود.
ترجمه مقاله