ترجمه مقاله

فژیغون

لغت‌نامه دهخدا

فژیغون . [ ف َ ](اِخ ) حکیمی بوده است عجمی نژاد. (برهان ). به چنین نامی در فلاسفه ٔ یونان و روم و حکیمان مشرق برنخوردیم شاید مصحف «قریطون » باشد و احتمال ضعیف میرود که مصحف قُرَیعون باشد که نام چند محدث است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ) :
کند مبطل محقی را به قولی
روایت کرده حماد از فژیغون .

ناصرخسرو.


از علم خاندان رسول است این
نه گفته ٔ عمر و فژیغون است .

ناصرخسرو.


ترجمه مقاله