ترجمه مقاله

فگانه

لغت‌نامه دهخدا

فگانه . [ ف َ ن َ /ن ِ ] (اِ) بچه ای را گویند که پیش از زاییدن در شکم مادر مرده باشد یا پیش از وعده ساقط شود خواه از انسان باشد و خواه از حیوان دیگر، و با کاف عربی هم گفته اند، و به کسر اول هم آمده است ، و بجای نون میم دیده شده است که فکامه باشد. (برهان ). آن را به تازی اسقاط و به پارسی فگانه گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
- فگانه کردن ؛ افکندن زن آبستن جنین را پیش از تمام مهلت . (یادداشتهای مؤلف ) :
ساده دل کودکا مترس اکنون
نز یک آسیب خر فگانه کند.

ابوالعباس .


ترجمه مقاله