ترجمه مقاله

فیروز

لغت‌نامه دهخدا

فیروز. (اِخ ) مطابق روایات مورخان اسلامی ازجمله ثعالبی ، نام یکی از پادشاهان سلسله ٔ اشکانی است ولی ظاهراً در این نام از چند جهت اشتباه صورت گرفته است : یکی اینکه در تاریخهای اوایل اسلام اغلب نام شاهان و وقایع ایران در زمان سلسله های مختلف در هم آمیخته و اغلب مثلاً نامهای ساسانی را بر شاهان اشکانی گذاشته اند. آنچه از تاریخ ایران باستان پیرنیا استنباط میشود وی نامش بلاش بوده و پیروز لقب اوست : «بعد از تیگران اول برادرش «دیگران » به تخت ارمنستان نشست و این زمان مطابق با سلطنت فیروزشاه پارسی بود. او چهل سال سلطنت کرد بی اینکه کار مهمی انجام دهد. در موقعی که تیتوس دوم امپراطور روم مرد تیگران اسیر دختری یونانی گردید. فیروز به امپراطوری روم حمله کرد و از این جهت او را فیروز یعنی فاتح خواندند، زیرا قبل ازآن او را به یونانی ولوگزس مینامیدند - و در زبان پهلوی بلاش را ولگاش یا ولخاش می گفتند، ولوگزس یونانی شده ٔ این اسم است ». از این نوشته ٔ موسی خورن صریحاً استنباط میشود که فیروز لقب بلاش بوده و به معنی فاتح است و اینکه بعضی نویسندگان قرون اسلامی اسم شاهی از سلسله ٔ اشکانی را «فیروز» نوشته اند به جهت این است که لقب را اسم تصور کرده اند... در جای دیگر موسی خورن مورخ معروف ضمن اشاره به سی ودومین سال سلطنت همین فیروزشاه پارس او را بنام ولگاش (بلاش ) یاد میکند. (از ایران باستان پیرنیا ص 2588 و 2589). رجوع به بلاش و نیز رجوع به ایران باستان ص 2582، 2563 و 2549 شود.
ترجمه مقاله