ترجمه مقاله

فیصله

لغت‌نامه دهخدا

فیصله . [ ف َ / ف ِ ص َ ل َ/ ل ِ ] (از ع ، اِ) فیصل . مأخوذ از فیصل عربی است ودر مآخذ لغت عرب استعمال و ضبط آن دیده نشده است .
- فیصله دادن ؛ فیصل دادن . حل و فصل کردن . به پایان بردن . به فیصل رسانیدن .
- فیصله یافتن ؛ فیصل یافتن . مقابل فیصله دادن . به انجام رسیدن . حل و فصل شدن .
ترجمه مقاله