ترجمه مقاله

فیلوار

لغت‌نامه دهخدا

فیلوار. [فیل ْ ] (اِ مرکب ) پیلوار. (فرهنگ فارسی معین ). پیلبار. فیلبار. باری که فیل آن را حمل کند :
عنصری از خسرو غازی شه زابل به شعر
فیلوار زر گرفت و دیبه و اسب و ستام .

سوزنی .


- فیلوارافکن . رجوع به این کلمه شود.
ترجمه مقاله