فیل افکندن
لغتنامه دهخدا
فیل افکندن . [ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پیل افکندن . (فرهنگ فارسی معین ). بر زمین افکندن پیل . || حریف نیرومند را مغلوب کردن . چیره شدن :
از در خاقان کجا فیل افکند محمود را
بدره بردن پیل بالا برنتابد بیش ازاین .
|| مهره ٔ پیل رادر صفحه ٔ شطرنج حرکت دادن . رجوع به فیل و پیل شود.
از در خاقان کجا فیل افکند محمود را
بدره بردن پیل بالا برنتابد بیش ازاین .
خاقانی .
|| مهره ٔ پیل رادر صفحه ٔ شطرنج حرکت دادن . رجوع به فیل و پیل شود.