ترجمه مقاله

فی

لغت‌نامه دهخدا

فی ٔ. [ ف َی ْءْ ] (ع اِ) سایه ٔ زوال که بعد از گشتن آفتاب باشد. ج ، افیاء، فیوء. || غنیمت . || خراج . || پاره ای از مرغان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِمص ) بازگشت . (منتهی الارب ). || (مص ) بازگشتن . || غنیمت گرفتن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || گردیدن سایه . || کند شدن آهن پس از تیزی . (از اقرب الموارد). || (اِ) کلمه ٔ تعجب و تأسف . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به فی شود. || (اصطلاح فقه ) همه ٔ چیزهایی که میتوان بدون جنگ از کفار گرفت ، یعنی فقط به چیزهایی اطلاق میشود که میتوان به مسالمت گرفت و از غنیمت جدا کرد. فی ٔ اعم است از زمینی که سکنه ٔ آن بموجب عهدنامه ای تسلیم شده اند، چنین سرزمینی به خدا و رسول او تعلق دارد. بنابه گفته ٔ بسیاری از فقها خمس فی ٔ به پنج قسمت مساوی تقسیم میگردید و مانند خمسی که از غنیمت کسر میشد به پنج دسته از وظیفه خواران اختصاص می یافت . مبنای این عمل آیه ٔ 5 تا 7 سوره ٔ 59 قرآن است . در میان فقیهان راجع به تقسیم چهارپنجم دیگر اختلاف است . به عقیده ٔ بعضی این خمس میبایست توسط امام صرف لشکر شود و حال آنکه بعضی دیگر را عقیده بر این بود که میبایست در راه مصالح عمومی ازجمله حقوق و مقرری سپاهیان مصروف گردد. کسانی که استحقاق دریافت فی ٔ را داشتند غیر از کسانی بودند که مستحق گرفتن عواید «صدقه » بودند. زمین فی ٔ بر دو نوع بود، زمینی که سکنه ٔ آن از حق مالکیت خود بموجب شرایط پیمان تسلیم دست کشیده بودند، و زمینی که بموجب شرایط پیمان تسلیم و به سکنه ٔ آن حق مالکیت داده شده بود. درمورد نخستین سکنه ٔ زمین تنها از حق انتفاع زمین بهره می بردند. (فرهنگ فارسی معین ).
ترجمه مقاله