قاج
لغتنامه دهخدا
قاج . (ترکی ، اِ) قاچ . پاره ای از خربزه و هندوانه و مانند آن . قاش . (ناظم الاطباء). قاش خربزه وتربز و مانند آن . (آنندراج ). || نوعی از تیر. (ناظم الاطباء). پر تیر. (آنندراج ) :
ز قاجی که جانان به یاران فروخت
دل لخت لخت من از غصه سوخت .
عدو خواه باشد جوان خواه پیر
بیک قاج گردد از او عمر سیر.
- قاج ِ شش پر ؛ تیری که صورت قاش دارد. (آنندراج ).
ز قاجی که جانان به یاران فروخت
دل لخت لخت من از غصه سوخت .
میرزا طاهر وحید.
عدو خواه باشد جوان خواه پیر
بیک قاج گردد از او عمر سیر.
میرزا طاهر وحید (از آنندراج ).
- قاج ِ شش پر ؛ تیری که صورت قاش دارد. (آنندراج ).