ترجمه مقاله

قادسی

لغت‌نامه دهخدا

قادسی . [ دِ سی ی ] (ص نسبی ) نسبت است به قادسیه . (الانساب سمعانی ). || (اِخ ) مخفف قادسیه :
بزرگان که در قادسی با منند
درشتند و با تازیان دشمنند.

فردوسی .


که این قادسی دخمه گاه من است
کفن جوشن و خون کلاه من است .

فردوسی .


رجوع به قادسیه شود.
ترجمه مقاله