ترجمه مقاله

قارح

لغت‌نامه دهخدا

قارح . [ رِ ] (ع ص ) ستور تمام دندان . (منتهی الارب ). و آن در حیوانات سم دار به منزله ٔ باذل است در شتر. (ترجمه از منتهی الارب ). جمل قارح . ناقة قارح و قارحه ایضاً. ج ، قوارح ، قُرَّح و مقاریح نیز بندرت آمده است . (منتهی الارب ). || ناقه ای که حمل آن پیدا و نمایان شده باشد. || کمان دور از زه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِ) دندان تمام سالگی ستور. || شیر بیشه .
ترجمه مقاله