ترجمه مقاله

قاز

لغت‌نامه دهخدا

قاز. (اِ) پرنده ای باشد سفید و بزرگ از جنس مرغابی . گویند ترکی است چه در مؤید الفضلاء در جنب لغات ترکی نوشته شده بود. (برهان ).در اصل غاز بوده و الحال به قاف خوانند و محرف غاز است . (فرهنگ نظام ). بربط. مرغابی . قلولا :
قاز ار بازو زند بر یاد عدل پهلوان
چرخ عنقاوار متواری شود از بیم قاز.

سوزنی .


- امثال :
مرغ همسایه به نظر قاز می آید . رجوع به غاز شود.
|| پشیز. رجوع به غاز شود.
ترجمه مقاله