قاسمعلی
لغتنامه دهخدا
قاسمعلی . [ س ِ ع َ ] (اِخ ) (سید...) از اولاد سید محمد غوث گوالیاری و مادرش بنت محمد عطاخان . مرصع رقم بود و از سر کار انگریزی به عهده ٔ تحصیل در نواحی فرخ آباد بسر می نمود. طبع موزون داشت و توجه بشعر و شاعری میگماشت . او راست :
دل می تپد او خبر ندارد
عشقم اثری مگر ندارد
دارد همه آنچه بایدش لیک
در کوی وفا گذر ندارد
آن کیست در این زمان که قاسم
سر دارد و درد سر ندارد؟
دل می تپد او خبر ندارد
عشقم اثری مگر ندارد
دارد همه آنچه بایدش لیک
در کوی وفا گذر ندارد
آن کیست در این زمان که قاسم
سر دارد و درد سر ندارد؟
(صبح گلشن چ هند ص 327).