ترجمه مقاله

قاسم

لغت‌نامه دهخدا

قاسم .[ س ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن سلیمان هلالی قیسی . وی از صاحبین و عبدوس بن محمد و ابوعمر طلمنکی و یونس بن عبداﷲ قاضی و محمدبن نبات و ابن فرضی و ابن عطار و ابن هندی و جماعت بسیاری از دانشمندان اندلس روایت کند. سفری به حج رفت و از ابوذر هروی و جز او حدیث اخذ کرد. او مجتهد و اهل صلاح بود بیشتر تألیفاتش را به خط زیبای خود نوشت و در روایت مورد اطمینان بود. در جامع مجلس موعظه داشت که مردم را اندرز میگفت و به دنیاتوجهی نمیکرد و مانند شمشیری بر ضد مردم دنیاپرست ومال دوست بود. گویند که وی بیماری سلس داشت که هیچ از او جدا نمیگشت ولی هر وقت در جامع می نشست این بیماری مرتفع میشد و به محض تمام شدن موعظت او و رفتن ازمسجد جامع باز بیماری به سراغ وی میرفت . وی در رجب سال 458 هَ . ق . وفات یافت . (الحلل السندسیه ص 22).
ترجمه مقاله