ترجمه مقاله

قاسم

لغت‌نامه دهخدا

قاسم .[ س ِ ] (اِخ ) ابن مندةبن کوشیذ ضریر. در محله ٔ کلکه می نشست . وی از سعدویه و شاذ کوفی و سهل بن عثمان روایت کند. در آخر عمر به تخلیط مذهب دچار شد و او را تضعیف کرده اند. (ذکر اخبار اصبهان چ لیدن ج 2 ص 162).
ترجمه مقاله