ترجمه مقاله

قاسم

لغت‌نامه دهخدا

قاسم . [ س ِ ] (اِخ ) ابن فضل بن احمدبن احمدبن محمود ثقفی اصفهانی ، مکنی به ابوعبداﷲ (397 - 489 هَ . ق . / 1006 - 1096 م .) از رجال حدیث است . وی رئیس و بزرگ شهر اصفهان بود و علوم خود را در آن شهر و نیشابور و بغداد و حجاز فراگرفت و از ثروتمندترین مردم عصر خود بود و به طلاب و مشتغلین به حدیث بسیار کمک و دستگیری میکرد. در اواخر زندگی از ریاست شهر خود معزول و تبعید شد و از وی صدهزار دینار گرفتند. در ادای این مبلغ چیزی از مایملک خود را نفروخت . ابن قاضی شبهه گوید: کان صحیح السماع . چنانکه از گروهی از مردم اصفهان شنیدم وی به تشیع میل داشت . تألیفاتی دارد. از اوست : 1- الاربعون حدیثاً، خطی . 2- الفوائد العوالی ، خطی . (کشف الظنون ج 2 ص 302) (الاعلام زرکلی چ 2 ج 6 ص 14 از الاعلام ابن قاضی شهبه ، خطی ).
ترجمه مقاله