ترجمه مقاله

قاسم

لغت‌نامه دهخدا

قاسم . [ س ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن مباشر واسطی ، مکنی به ابونصر. از علماء نحو است . وی در بغدادبا اصحاب ابوعلی ملاقات کرد و شهر به شهر میگشت تا به مصر رسید و در آنجا سکونت گزید. مردم مصر نزد او به خواندن پرداختند و ابوالحسن طاهربن احمدبن بابشاذ از او فراگرفت . تألیفاتی دارد. از اوست : 1- شرح اللمع. 2- کتاب فی النحو. (معجم الادباء چ 2 ج 6 ص 199).
ترجمه مقاله