ترجمه مقاله

قاصف

لغت‌نامه دهخدا

قاصف . [ ص ِ ] (ع ص ) رعد قاصف ؛ تندر سخت غرنده . || ریح قاصف ؛ باد سخت شکننده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ، قواصف . (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). قاصفین . در حدیث آمده است : انا والنبیون قراط القاصفین ؛ ای مزدحمون کان بعضهم یقصف بعضاً بفراط الازدحام بداراً الی الجنة؛ ای نحن متقدمون فی الشفاعة لقوم کثیرین متدافعین . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله