ترجمه مقاله

قال

لغت‌نامه دهخدا

قال . (ع اِ) چوبکی است که کودکان با آن بازی میکنند. چوب که بر قله زنند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || قله و بالای هر چیز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || آغاز و ابتداء.(منتهی الارب ). || کوره ٔ قال دریچه و بوته ٔ زرگری است . از برای مصفا کردن استعمال میشود. (کتاب ایوب 28:1) (قاموس کتاب مقدس ). دستگاه سباکی : عمله ٔ دستگاه مزبور طلای مغشوش را به خالص و نقره ٔ کم عیار را به قال گذاشته خالص مینمایند. (تذکرةالملوک چ دبیرسیاقی ص 21). و علامت نقره ٔ کامل عیار آن است که از سطح قرص نقره بعد از برآمدن از کوره ٔ قال شاخچه ها بشکل حباب سر میزند. (تذکرةالملوک ص 22).
در آن زمان عزیزتر آید که ناقدی
بگذاردش به بوته وبگدازدش به قال .

قاآنی .


- از قال بیرون آمدن ؛ از بوته بیرون آمدن .
ترجمه مقاله