ترجمه مقاله

قبانی

لغت‌نامه دهخدا

قبانی . [ ق َب ْ با ] (اِخ ) صدرالدین پدرخوانده ٔ اخی جوق باجوقی حاکم آذربایجان بود. در بهار سال 760 هَ . ق . امیر مبارزالدین محمد مظفر از شیراز لشکر به تبریز کشید و اخی جوق را بگریزانید مقارن آن حال ، امیر مبارزالدین خبر توجه سلطان اویس را شنیده و به مملکت خود بازگردید. سلطان اویس به تبریز درآمد و اخی جوق باجوقی به صدرالدین قبانی که پدرخوانده ٔ او بود پناه برد، سلطان اویس ایلچیان به قبان فرستاد و او را به عواطف خویش امیدوار ساخت تا به ملازمت مبادرت نمود و آنگاه وی به اتفاق علی پیل تن و جلال الدین قزوینی قصد غدر و حیله کردند. خواجه شیخ ، پادشاه را از این داستان واقف گردانید و شاه هر سه را بقتل رسانید. (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 240).
ترجمه مقاله