ترجمه مقاله

قباپوستین

لغت‌نامه دهخدا

قباپوستین . [ ق َ ] (اِ مرکب ) پوستین قبا :
زرش داد و اسب و قبا پوستین
چه نیکو بود مهر در وقت کین .

سعدی .


دلش بر وی از رحمت آورد جوش
که اینک قبا پوستینم بپوش .

سعدی (بوستان ).


قبا پوستینی گذشتش به گوش
ز بدبختیش در نیامد به دوش .

سعدی (بوستان ).


ترجمه مقاله