ترجمه مقاله

قب

لغت‌نامه دهخدا

قب . [ ق َب ب ] (ع مص ) خشک شدن گیاه : قب ّ النبت قبّاً (از باب ضرب و نصر)؛ خشک گشت آن گیاه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بریدن . قطع: قب ّ الشی ٔ؛ برید آن چیز را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || شنیده شدن آواز دندان شیر. شنیدن آواز دندان برهم زدن شیر درنده و شتر نر: قب ّ الاسد قبّاً و قبیباً (از باب ضرب )؛ شنیده شد آواز دندان شیر از برهم زدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || باریک گردیدن شکم . (منتهی الارب ). گویند قب ّ بطنه قبّاً؛ باریک گردید شکم او. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله