ترجمه مقاله

قتلمش

لغت‌نامه دهخدا

قتلمش . [ ] (اِخ ) ابن اسرائیل عموزاده ٔ سلطان طغرل بیک است . سلطان طغرل بیک وی را با قریش بن بدران عقیلی به جنگ بساسیری فرستادو چون بنی عقیل با قریش مکر کردند و به طرف بساسیری رفتند شکست بر لشکر سلطان طغرل افتاد و قتلمش منهزم پیش سلطان آمد. و چون سلطان آلب ارسلان بن جغربیک بن میکائیل بن سلجوقی به حکم وصیت برادرزاده اش سلیمان ولی عهد بود و به سال 455هَ . ق . به پادشاهی رسید قتلمش بااو درنساخت و به مدد ترکمانان با سلیمان جنگ کرد و بر ملک مستولی شد. چون آلب ارسلان از این حال واقف گشت به جنگ قتلمش آمد و در دامغان جنگ کردند قتلمش از اسب بیفتاد و سر او بر سنگ خورد و مغزش بیرون آمد و درگذشت . (از تاریخ گزیده چ لندن ص 355، 439 و 480).
ترجمه مقاله