ترجمه مقاله

قذف

لغت‌نامه دهخدا

قذف . [ ق َ ] (ع اِ) کرانه ٔ جوی . || کرانه ٔ رودبار. (منتهی الارب ). || (مص )سنگ انداختن . گویند: قذف بالحجارة قذفاً؛ سنگ انداخت . || به زنا بازخواندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گویند: قذف المحصنة؛ به زنا بازخواند و متهم کرد زن محصنة را. (منتهی الارب ). || به فحش دشنام دادن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || قی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
ترجمه مقاله