ترجمه مقاله

قراص

لغت‌نامه دهخدا

قراص . [ ق ِ ] (اِ) رستنی باشد که آن را بابونه گویند و به عربی اقحوان خوانند و در کنزاللغات بهمین معنی به ضم اول و تشدید ثانی نوشته شده است . || گل بابونه . (ناظم الاطباء). || گیاهی تر بهاری . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گیاهی بهاری . (ناظم الاطباء). || ورس و اسپرک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یکی آن قراصة است . (از اقرب الموارد). و رجوع به قراصة شود. || (ص ) احمر قراص ؛ سخت سرخ . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
ترجمه مقاله