ترجمه مقاله

قراول

لغت‌نامه دهخدا

قراول . [ ق َ وُ ] (ترکی ، اِ) پیشرو لشکر. (ناظم الاطباء). || فوجی که پیشاپیش رود و از سیاهی و نموداری دشمن خبر دهد. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) :
در جنگ روبروی رخسار چون فرنگش
خطش سیاه هندو خالی سیه قراول .

محسن تأثیر (از آنندراج ).


|| دانه ٔ آهنی که بر لب بندوق باشد، تفنگچی در وقت سر دادن نظر بر آن دارد، و آن را به فارسی مگس گویند. (آنندراج ). کلیم در وصف بندوق گوید :
به لب قراول زیباش دلنشین خالی است
که دیده بانش از اوچشم برنمیدارد.
|| کسی که سیاهی ببیند. || دیده بان . || میرشکاری که صید را از دور ببیند. (آنندراج ).
ترجمه مقاله