ترجمه مقاله

قربق

لغت‌نامه دهخدا

قربق . [ ق ُ ب َ ] (اِخ ) نام بصره است در قول قحفان عنبری : ما شربت بعد طوی القربق . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). نام جایی است . ابوعبید آن را به کاف و قاف هر دو روایت کند و گوید: آن بصره است . اصمعی سراید :
یتبعن ورقاء کلون العوهق
لاحقة الرجل عنود المرفق
یا ابن رقیع هل لها من مغبق
ما شربت بعد قلیب القربق .
نضربن شمیل گوید: این کلمه فارسی معرب و اصل آن کلبه است . (از معجم البلدان ).
ترجمه مقاله