ترجمه مقاله

قرط

لغت‌نامه دهخدا

قرط. [ ق ُ ] (ع اِ) شعله ٔ آتش . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || نره ٔ خرد کودک . (منتهی الارب ). || الصرع علی القفا. (اقرب الموارد). || پستان . || آویزه ٔ اعلای گوش . (منتهی الارب ). || گوشواره ٔ بناگوش . ج ، اقراط، قُروط، قِراط، قِرَطة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شبدر که گیاهی است مانا به اسپست ، مگر بزرگ از آن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). || (اِخ ) ثریا را به علاقه ٔ مشابهت گویند. (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله