قرعة
لغتنامه دهخدا
قرعة. [ ق ُ ع َ ] (ع اِ) داغی است که بر وسط بینی شتر کنند. || گزین مال . || آنچه به فال زنند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). پشک :
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه ٔ فال به نام من دیوانه زدند.
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه ٔ فال به نام من دیوانه زدند.
حافظ.