ترجمه مقاله

قرقف

لغت‌نامه دهخدا

قرقف . [ ق َ ق َ ] (ع اِ) می . (منتهی الارب ). خمر. (اقرب الموارد). اسم است برای آن ، یا صفت است که به جای اسم نشیند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). گویند: اعذب الاسماء الطلاء و الطفها السلاف و اخفّها المدام و اقبحها القرقف و افضلها الراح لاشتقاقها من الروح لملائمتها وامتزاجها بها. (منتهی الارب ). || پرنده ای است کوچک . (اقرب الموارد). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
ترجمه مقاله