ترجمه مقاله

قرمیدة

لغت‌نامه دهخدا

قرمیدة. [ ق ِ دَ ] (ع اِ) یکی قرمید. (اقرب الموارد). رجوع به قرمید شود. بز کوهی ماده . ج ، قرامید. (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله