قسام
لغتنامه دهخدا
قسام . [ ق َ ] (اِخ )نام جائی است . یکی از شاعران عرب گوید :
فهممت ثم ذکرت لیل لقاحنا
بلوی عنیزة او بنعف قسام .
و ابن خالیوه آن را قشام به ضم قاف و شین معجمه ضبط کرده است . (معجم البلدان ). رجوع به قشام شود.
فهممت ثم ذکرت لیل لقاحنا
بلوی عنیزة او بنعف قسام .
و ابن خالیوه آن را قشام به ضم قاف و شین معجمه ضبط کرده است . (معجم البلدان ). رجوع به قشام شود.