ترجمه مقاله

قسطاس

لغت‌نامه دهخدا

قسطاس . [ ق ِ ] (ع / معرب ، اِ) میزان . (اقرب الموارد).کپان و ترازو. (منتهی الارب ) (برهان ). || راست تر ترازوها. (منتهی الارب ). اقوم الموازین . (اقرب الموارد). || ترازوی عدل ، هر ترازو که باشد. (منتهی الارب ). میزان العدل ای ّ میزان کان . (اقرب الموارد) : و زنوا بالقسطاس المستقیم . (قرآن 35/17). برخی گویند این کلمه عربی و مأخوذ از قسطبه معنی عدل است و گروهی آن را رومی معرب دانند. (ازاقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قُسطاس شود.
ترجمه مقاله