ترجمه مقاله

قسطری

لغت‌نامه دهخدا

قسطری . [ ق َ طَ ری ی ] (ع ص ، اِ) تن دار. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). جسیم . (اقرب الموارد). || مرد نقاد دانا. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). جهبذ. (مهذب الاسماء). || جداکننده ٔ سره و نبهره . (منتهی الارب ). منتقدالدراهم . (اقرب الموارد). ج ، قساطرة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). کسی که درهم و دینار را نقد کند. (ناظم الاطباء). صیرفی . صراف .
ترجمه مقاله