ترجمه مقاله

قشب

لغت‌نامه دهخدا

قشب . [ ق ِ ] (ع اِ) نفس . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || زهر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سم . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). زهر کشنده . (مهذب الاسماء). و گاه حرف دوم نیز متحرک گردد. ج ، اقشاب . (اقرب الموارد). || زنگ . (منتهی الارب ). الصدا علی الحدید. || (ص ) خشک و سخت . (اقرب الموارد). || مرد بی خیر. (منتهی الارب ). || (اِ) قشب از طعام ،آنچه از طعام که در آن خیری نیست و آن را دور بیندازند. || گیاهی است چون مغد. (اقرب الموارد). گیاهی است شبیه بادنجان یا خیار. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله