ترجمه مقاله

قشعم

لغت‌نامه دهخدا

قشعم . [ ق َ ع َ ] (ع اِ) (ام ...) جنگ و کارزار. || مرگ . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و به همین معنی است این گفته : «الی حیث القت رحلها ام قشعم ». و گویند این کنیه ٔ شتری است که در سیر خود به آتش فراوان برخورد کرد و رمید و پا به فرار گذاشت و رحل خود را در آتش افکند، و این مثل شد که درباره ٔ رونده ای که برای وی بدی میخواهند، میگویند و کنایه از رفتن وی بسوی آتش است . (اقرب الموارد). || بلا و سختی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || کفتار.(منتهی الارب ). ضبع. (اقرب الموارد). || تننده . (منتهی الارب ). عنکبوت . (اقرب الموارد). || بچه ٔ عنکبوت . (مهذب الاسماء). || فراهم آمدنگاه خاک مور. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله