ترجمه مقاله

قشم

لغت‌نامه دهخدا

قشم . [ ق َ ش َ ] (ع اِ)غوره ٔ سپید دراوچه و جز آن که شیرین میشود. و به سکون شین نیز خوانده شده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). البسر الابیض الذی یؤکل قبل ادراکه و هو حینئذ حلو. (اقرب الموارد). || (مص ) مردن . (منتهی الارب ). گویند: قشم قشماً؛ بمرد، و این از کراع روایت شده است . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله