ترجمه مقاله

قشو

لغت‌نامه دهخدا

قشو. [ ق َ ش َ / شُو ] (ترکی ، اِ) از ترکی قاشمق به معنی خاریدن . آلتی است از آهن با دندانه ها که اسب را بدان خارند. شانه ٔ ستورخانه . محسة. فرجون شانه که اسب را بدان پاک کنند و موهای ریخته و گرد و غبار آن دور سازند. خرخره ٔ آهنی که اسب را بدان خارند :
کشیدند گردان کوته نظر
صفی چون قشو از پی یکدگر.

شفیع اثر (در رزمیه ، از آنندراج ).


ترجمه مقاله