قصه دراز کردن
لغتنامه دهخدا
قصه دراز کردن . [ ق ِص ْ ص َ / ص ِ دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از پرگوئی و بسیار گفتن سخنان بی فایده و بی ماحصل باشد. (برهان ) (انجمن آرای ناصری ) :
معاشران گره از زلف یار باز کنید
شبی خوش است به این قصه اش دراز کنید.
معاشران گره از زلف یار باز کنید
شبی خوش است به این قصه اش دراز کنید.
حافظ (از آنندراج ).