ترجمه مقاله

قضم

لغت‌نامه دهخدا

قضم . [ ق َ ] (ع مص ) خائیدن و خوردن چیزی خرد و ریزه را که به کرانه ٔ دندان کفانیده شود، یا خوردن چیزی خشک را. || خوردن ستور علف را. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). و در مثل گویند: یبلغ الخضم بالقضم ؛ یعنی به خوردن به اطراف دندان به سیری رسد، یعنی به نرمی و آهستگی در امور دشخوارو به نهایت دور رسد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله