ترجمه مقاله

قطره زدن

لغت‌نامه دهخدا

قطره زدن . [ ق َ رَ / رِ زَ دَ ] (مص مرکب )تند و تیز به راه رفتن . (برهان ). کنایه از تند رفتن . (انجمن آرای ناصری ). به صله ٔ «در» کنایه از تیز رفتن و دویدن . (آنندراج ) : چون قطره زدن آغازیدی پیل آبکش را به تردستی پیل مال ساختن . (دره ٔ نادره چ شهیدی ص 601). || تردد کردن . || به صله ٔ «بر» کنایه از ریختن و باریدن . (آنندراج ). || بعضی به تحقیق نوشته اند که اطلاق آن بر شاطر حقیقت است و بر غیر استعاره ، لهذا محل تأمل ،چه یک جا قائل به حقیقت شدن و جای دیگر قائل به استعاره شدن وجهی می باید و آن مذکور نیست . (آنندراج ).
ترجمه مقاله