ترجمه مقاله

قطر

لغت‌نامه دهخدا

قطر.[ ق ِ ] (ع اِ) مس ، یا مس گداخته ، یا نوعی از مس . || نوعی از چادر و جامه که آن را قطریة خوانند. || مال . گویند: بذرت قطر ابی ؛ یعنی خوردم مال پدر خود را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله