ترجمه مقاله

قطعة

لغت‌نامه دهخدا

قطعة. [ ق ُ ع َ ] (ع اِ) جای برش . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || جای سپری شدن و تحرک . (منتهی الارب ). || باقیمانده ٔ دست بریده . (منتهی الارب ). ج ، قُطَع. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || پاره ٔ چیزی . || پاره ٔ زمین جداکرده در بخش و بهره . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || میده ٔ سپید. || گندم سپید. (اقرب الموارد). || سبوس گندم . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || لثغه ای است در زبان بنی طی مانند عنعنه ٔ بنی تمیم ، و آن این است که میگویند اباالحکاء و مراد آنان اباالحکم است . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || (اِمص ) خشک شدگی چاه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله