ترجمه مقاله

قطع

لغت‌نامه دهخدا

قطع. [ ق ُ ] (ع اِ) دمه و تاسه از فربهی و جزآن . (منتهی الارب ). البهر و انقطاع النفس . || ج ِ اقطع، به معنی دست بریدگان . || راهزنان . || (اِمص ) خشک شدگی چاه . و به این معنی به کسر قاف نیز آمده . || (مص ) بریده شدن دست از بیماری . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). گویند:قطعت الید قَطْعاً و قَطَعةً و قُطعاً؛ بریده شد دست او از بیماری . (منتهی الارب ). رجوع به قَطَع شود.
ترجمه مقاله