قطن
لغتنامه دهخدا
قطن . [ ق ُ طُن ن ] (ع اِ) پنبه . (منتهی الارب ). و آن از درختهای صغار است و گاهی کلان باشد و تا بیست سال باقی بماند. (آنندراج ) :
کأن ّ مجری دمعهاالمستن
قُطُنﱡه ُ من اجود القطن .
و تشدید به خاطر ضرورت شعر است . (اقرب الموارد).
کأن ّ مجری دمعهاالمستن
قُطُنﱡه ُ من اجود القطن .
راجز.
و تشدید به خاطر ضرورت شعر است . (اقرب الموارد).