ترجمه مقاله

قطیعة

لغت‌نامه دهخدا

قطیعة. [ ق َ ع َ ] (ع اِ) آنچه از زمین خراج بریده شود. ج ، قطائع. (اقرب الموارد). زمینهای بدون مالک و غیرمعموری است که خلیفه یا دولت به کسی می بخشد تا در آن آبادی و آبادانی به وجود آورد. و هر قطیعه به کسی منسوب است که به وی داده شده است . (معجم البلدان ). مواضعی است در بغداد که منصور به اعیان دولت خود بخشید تا در آن سکونت ورزند و آبادان نمایند، و آن قطیعه ٔ اسحاق الارزق و قطیعه ٔ ام جعفر و قطیعه ٔزبیده بنت جعفربن منصور و از آن قطیعه است اسحاق بن محمدبن اسحاق محدث و بنی جدار که بطنی است از خزرج ، وگاهی جداری به سوی این قبیله منسوب گردد و قطیعه ٔ دقیق از آن است احمدبن جعفربن حمدان محدث و دو قطیعه ٔ ربیعبن یونس که یکی را قطیعه ٔ خارجه دیگری را قطیعه ٔداخله نامند از آن است اسماعیل بن ابراهیم بن یعمر محدث و قطیعه ٔ ریسانه و قطیعه ٔ زهیر و قطیعه ٔ علی و قطیعه ٔ عیسی بن علی عم منصور و قطیعه ٔ فقهاء که به کرخ است و قطیعه ٔ نصاری . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله